بودن یا داشتن

علم روانشناسی شاخه های بسیار زیادی با عناوین مختلف دارد. اما تمام این شاخه ها افراد را در دو گروه تقسیم بندی می کنند. گروه الف را انسان های “داشتنی” و گروه ب را انسان های “بودنی” می نامند.

گروه الف که درصد بسیار بالایی از انسان ها را شامل می باشد به افرادی گفته می شود که شخصیت خود را با اندوخته هایی همچون علم و هنر و غیره نساخته اند و برای اظهار وجود محتاج  به داشته هایشان هستند. به طور مثال فردی که تخصص کافی برای ابراز وجود ندارد سعی دارد با پوشیدن لباس های فاخر و یا داشتن اتومبیل گران قیمت و حتی خانه اشرافی و همچنین وسایل خاص زندگی ، خود را در جامعه مطرح کند و برای این کار هر چه بیشتر در جهت افزودن داشته هایش که ما آن را ثروت می نامیم ، تلاش میکند.

این افراد بخاطر ضعفی که در وجود خود از نظر شخصیتی احساس می کنند اکثرا به دنبال یک مهر تایید از طرف مردم هستند و به همین خاطر تاییدیه دیگران برای آن ها بسیار ارزشمند است.

متاسفانه اغلب انسان ها در چنین گروهی قرار دارند و نگاهشان به  زندگی از این زاویه می باشد. طوریکه حتی برای تربیت فرزندانشان این نگرش را استفاده می کنند. به طور مثال به فرزند خود میگویند اگر درست را خوب بخوانی و موفق شوی در آینده دکتری می شوی که خانه خوب و اتومبیل خوب و زندگی مرفه ای خواهی داشت. یعنی بیشتر از شخصیت وجودی به داشته های آن فرد ارزش می دهند.

در مقابل گروه ب از افرادی تشکیل می گردد که از نظر شخصیت وجودی تا حدی رشد کرده اند که نا خواسته مورد احترام دیگران قرار می گیرند و نیازی برای ابراز وجود از طریق داشته هایشان نمی بینند. به طور مثال یک فرد دانشمند نیازی به ابراز وجود از طریق داشته هایش نمی بیند و خود را با طرح ایده ها و تحقیقاتش مطرح میکند و در میان افراد جامعه از احترام خاصی برخوردار می باشد و نیازی به تایید دیگران ندارد چرا که از درون ، وجود دارد و وجود او وابسته به بیرون او یعنی داشته ها نیست.

تصویر دراویش برای همگان آشناست افرادی که اهمیتی به پوشیدن لباس فاخر و یا داشتن اتومبیلی خاص و همچنین خانه ای گران قیمت نمی دهند ، حتی اگر به دلایلی دارای چنین چیزهایی باشند.  مسلما روش تربیتی این افراد درمورد کودکانشان با گروه الف متفاوت خواهد بود. اغلب این افراد  به فرزندان خود توصیه نمیکنند تا برای ثروتمند شدن کسب علم کنند بلکه عالم بودن و فردی روشن و آگاه بودن را دلیلی برای تحصیل می دانند.

در جامعه ورزش نیز این امر حکم فرماست. یک ورزشکار زبده و ماهر که سال ها زحمت کشیده و در حرفه اش رشد کرده است و به مرحله مربیگری و یا استادی رسیده است متعلق به گروه ب خواهد بود چرا که با توانایی هایی که دارد مورد احترام شاگردان و اطرافیانش خواهد بود.

اما در مقابل افرادی وجود دارند که توانایی خاصی کسب نکرده اند و تنها با زد و بند های ارتباطی خود را در جایگاه یک مربی و یا استاد قرار داده اند. این طور افراد نیاز دارند به داشتن یک مدرک جعلی و گاها لباس خاص که هر چه بیشتر او را از دیگران متمایز نشان دهد و بعضا با تبلیغات بسیار زیبا و حتی گران قیمت سعی در مطرح کردن خود به عنوان یک ورزشکار برتر را دارند در اصل این افراد با داشته ها سعی در ساختن شخصیتی دارند که فاقد آن هستند.

متاسفانه بسیاری ازعلاقمندان به ورزش که آگاهی کافی در این زمینه را ندارند ، قربانی این ظاهر سازی ها شده و سال ها عمر و سرمایه خود را صرف شاگردی این افراد می کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *