عمل یا عکس العمل ؟

عمل یا عکس العمل؟

در ورزشهای رزمی همیشه صحبت بر سر عکس العمل است یعنی همان دفاع . هر سبکی برای توصیف سبکش از روشهای خاص خود در عکس العمل و یا همان فنون دفاعی صحبت می کند و کلا شاخ و شانه کشیدن بر سر نوع عکس العملها در مقابل حملات حریف می باشد.

به همین دلیل روشهای رزمی به عنوان روشهای دفاع شخصی معروف هستند . اما وقتی به مسابقات و مبارزات واقعی توجه کنید مشاهده می کنید که در بسیاری موارد مبارزین در مقابل حملات حریفشان قادر به انتخاب تکنیک دفاعی درست نیستند و اکثرا با جاخالی دادن و عقب نشینی بجای دفاع کردن خود را از خطر حمله حریفشان محفوظ می کنند.

البته حق هم دارند زیرا وقتی ضربه ای با سرعت به سمت شما پرتاب میشود انتخاب یک عکس العمل درست و یا انتخاب یک تکنیک مناسب در آن مقطع زمانی بسیار کم و کوتاه تقریبا غیر ممکن بنظر میرسد . به همین علت بهترین و مطمئن ترین گزینه همان جاخالی دادن و یا عقب نشینی می باشد.

اما این عکس العمل جاخالی دادن نیز به این سادگی  نیست چرا که باید بدانیم که ضربه از چه جهتی به طرف ما پرتاب شده است تا بتوانیم عکس العمل مناسب برای جاخالی به سمت چپ و یا راست و یا پایین و یا بالا را انتخاب کنیم که همین چهار گزینه در مقابل سرعت پرتاب ضربه حریف نیز به زمان نیاز دارد که مشکل بزرگی است.

به همین دلیل عقب نشینی یا همان فرار از حمله به میان میاید و بعنوان گزینه بعدی انتخاب میشود . اما آیا این گزینه می تواند مناسب باشد؟

وقتی شما عقب نشینی می کنید میتوانید خود را از خطر برخورد ضربه حریف نجات بدهید ولی در عوض به او امکان حمله بعدی را داده اید و هم با عقب نشینی شانس و موقعیت حمله به او را از دست می دهید یعنی عملا یک عکس العمل و گزینه اشتباه.

حالا این سوال پیش میاید که پس چرا دربرخی موارد در مبارزات و مسابقات شاهد جاخالی دادنهای موفق و بموقع هستیم ؟

دقیقا این همان  بحث  مورد نظر ما است.

برای بدست آوردن جواب علمی و منطقی به بررسی پروسه ضربه و دفاع یا عکس العمل می پردازیم.

چشم انسان قادر است هر چیزی را ببیند در صورتی که از آن شئ نور به چشممان برسد در نتیجه وقتی حریف ضربه ای را به طرف ما پرتاب می کند ما قادر هستیم آنرا ببینیم زیرا نور از آن به چشم ما میرسد که این را مرحله شماره یک می نامیم مانند تصویر شماره یک:

تصویر ضربه حریف از طریق چشمان ما دریافت می گردد و به مغزمان هدایت می شود تا اینکه در آنجا پردازش شود و تصمیم نهایی توسط قسمت چپ و راست مغز گرفته شود . این را نیز مرحله دوم می نامیم و در تصویر شماره دو مشاهده می کنیم .

 

پس از انتخاب دستور مناسب از طریق دو طرف مغز فرمان اجرایی به مخچه فرستاده میشود تا در آنجا ثبت شده و به مرحله بعدی هدایت شود که آنرا مرحله سوم می نامیم و در تصویر شماره سه مشاهده می کنید .

 

کار مخچه هدایت دستور مغز به رشته های عصبی است که از طریق ستون فقرات و از لابلای مهره ها به تمام نقاط بدن پخش شده است تا اطلاعات لازم را همانند سیمها ی برق به تمام قسمت یک ساختمان برساند که در تصویر شماره چهار این مرحله چهارم را مشاهده می کنید .

رشته های عصبی که لابلای ماهیچه ها قرار دارند وظیفه انبساط و انقباض و تغییر شکل ماهیچه ها را دارند تا طبق فرمان مغز برخی ماهیچه ها را منقبض و برخی را منبسط کنند تا اعضای بدنمان بتوانند به سمتی که لازم می باشد حرکت کنند و کار لازم را که در این بحث فرم دفاعی دست می باشد را بسازند . این مرحله شماره پنج یا مرحله نهایی نامیده میشود و در تصویر شماره پنج دیده می شود .

پس ما بعد از گذراندن این پنج مرحله قادر هستیم بطور مثال دستمان را برای ضربه یا دفاع به سمت حریف ببریم ، در اصل همان عکس العمل .

حالا برای اینکه موضوع را منطقی تر بررسی کنیم تمامی این پنج مرحله را از طرف حریف در نظر بگیریم یعنی وقتی حریف به ما حمله کرده و یک ضربه به طرف ما پرتاب می کند در واقع مرحله پنجم را روی ما اجرا میکند در حالی که ما با دیدن ضربه او در مرحله اول هستیم و تا اجرای چهار مرحله و رسیدن به مرحله عکس العمل بایستی احتمالا ضربه را خورده باشیم .

 

حالا برمی گردیم به بررسی سوال مطرح شده در بالا، یعنی اینکه چرا در برخی موارد جا خالی دادن و یا دفاع کردن در مقابل ضربات جوابگو است.

همانطور که در مرحله سوم اشاره کردیم فرمان مغز در مخچه ثبت می شود و اگر این فرمان  مغز به عنوان عکس العمل در مقابل ضربات به کررات اتفاق بیافتد عمل دفاع کردن در مقابل ضربات با تمرینات و تکرار در قسمت مخچه به طور آماده باش ثبت می شود و هرگاه این فنون اجرا شوند دیگر نیازی به فرمان مغز نداشته و مخچه به طور خودکار دستور اجرای حرکات را به رشته های عصبی داده و توسط آنها شکل ماهیچه ها را تغییر می دهد و در نتیجه حرکت اجرا می شود یعنی دیگر مرحله دیدن و مرحله تصمیم گیری مغز و فرستادن راهکار به مخچه نیاز نخواهد بود در نتیجه عکس العمل برای فنونی که به کررات تمرین شده است سه مرحله کوتاه تر می شود یعنی در مقابل ضربه حریف که در مرحله پنجم می باشد ما نیاز به اجرای مرحله چهارم و پنجم داریم.

در اصل در این حالت تنها یک مرحله عقب تر هستیم که آن را با تمرینات سرعتی جبران می کنیم. به همین علت اصل سرعت در حرکات ورزش های رزمی نقش بسیار مهمی را ایفا می کند.

اما همانطور که توضیح دادیم این روند باعث می شود احتمال انتخاب دفاع درست و یا جا خالی دادن به موقع در اکثر مواقع بالا رود اما تنها احتمال آن بالا می رود ولی به صد در صد نمی رسد.

در هنر های رزمی یک مسئله مهم و منطقی، گذر زمان و کهولت سن و باالطبع ضعف بدن و کندی آن در نظر گرفته می شود یعنی اگر سن بالا رود و بدن ضعیف شود سرعت حرکات و قدرت آن ها کم می شود در نتیجه نمی توان فنون را همانند سنین جوانی اجرا کرد و این یک مشکل بزرگ برای کسانی است که عمرشان را برای فراگیری هنر رزمی صرف می کنند ولی در نهایت از جوانتر ها شکست می خورند.

به همین دلیل در هنر رزمی کونگ فوی چینی وو وی تائو این مشکل به علت تئوری خاصی که با تئوری بقیه روشها و سبک های رزمی متفاوت می باشد، وجود ندارد و برای اجرای فنون نیازی به سرعت و قدرت نمی باشد زیرا نگرش ما برای مبارزه در مقابل یک حریف عکس العمل نمی باشد بلکه همیشه گزینه ما عمل یا همان حمله می باشد که بر اثر تکرار فنون در حالت تهاجمی و استفاده از زوایا جهت بی اثر کردن سرعت و نیروی ضربات حریف وابسته به این مراحل نمی باشیم. چرا که این مراحل برای گزینه عکس العمل و یا دفاع می باشد نه عمل که همیشه خود مرحله یک می باشد.

 

 

4 Responses

  • مسئله اینست که حمله هم که انجام دهیم باز هم به ضربه حریف نزدیک می شویم و ضربه می خوریم دوم آنکه به زاویه رفتن خود زمان می خواهد و همان پروسه فکر کردن برای به زاویه رفتن اتفاق می افتد.

    • با سلام . آرمین عزیز وقتی یک شخصی با اسلحه ما را تهدید میکند بهترین راه این نیست که به صورت او مشت بزنیم زیرا مشکل اصلی اسلحه او است نه صورتش پس اولین حملات ما باید به اسلحه او باشد تا در ابتدا اورا خلع سلاح کنیم و در حین عمل خلع سلاح ، به صورت و یا هرجای بدنش هم ضربه وارد کنیم . در مورد حریف بدون سلاح هم همین روش اجرا می شود یعنی ما طبق تصورات شما به صورت یا بدن حریف حمله نمی کنیم که از نزدیک شدن هم بترسیم بلکه اولین حملات ما بر روی دستها و پاهای حریف خواهد بود تا سلاحهای اورا که دستها و پاهایش می باشند ناکارآمد کنیم و همزمان به بدن او نیز ضربه وارد می کنیم .در مورد زاویه هم باید بگویم که پس از برخورد دستها و پاها بر اثر فشار حریف بر اساس فنون چی سائو و چی گرگ رفتن به زاویه بطور اتوماتیک و با فشار نیروی حریف صورت میگیرد و اصلا نیازی به فکر کردن نمی باشد و حتی اگر شما در آن لحظه فکر کنید غلط می باشد و احتمالا ضربه را خواهید خورد به همین علت باید شما همانند فلسفه وو وی به معنی بی عملی بدون عمل فکر کردن ، خود را در اختیار پروسه همجهت شدن با نیروی فشار حریف در مسیر تغییر حرکت بدنتان قرار بگیرید. احتمالا شما قانع نمیشوید زیرا هنوز به شالبند سبز نرسیده و چی سائو را شروع نکرده اید و همانند بسیاری از علاقمندان بی صبر میخواهید یک شبه بروس لی شوید که این امکان پذیر نیست زیرا بروس لی هم یک شبه به آن توانایی نرسید و بنده هم که بیش از 45 سال است که در عرصه هنرهای رزمی هستم هنوز بیش از شما تشنه آموختن می باشم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *